اسطوره‌ي "همه‌فن‌حريف" ورزش ايران


اين‌ها جملاتي است که استاد عطاءالله بهمنش در سالروز تولد 91 سالگي‌اش به زبان آورد. قدرشناسي و احترام به بزرگان اخلاق اولين درسي است که استاد حتي در دهه نهم زندگي خود به ما مي‌آموزد.
هنوز خاطره ديدار دو تيم ملي فوتبال آلمان و مراکش در جام جهاني 1970 در ذهن و خاطر طرفداران ديروز ورزش باقي است. استاد عطاءالله بهمنش که گزارشگر اين بازي بود، براي توصيف دروازه‌بان تيم ملي مراکش که بارها از سقوط دروازه خود مقابل مهاجمان آلماني جلوگيري کرده بود، گفت:"... اين چنين به نظر مي‌آيد که گُلر مراکش در دروازه را قفل کرده و کليدش را انداخته رو پشت بوم کازابلانکا!"
عادل فردوسي‌پور، مجري برنامه‌ «90» و گزارشگر فوتبال ايران در خصوص استاد بهمنش معتقد است: در اين که استاد بهمنش يک نابغه و استثناء بود هيچ شکي نيست. يکي از حسرت‌هايم اين است که افتخار همکاري با استاد را نداشتم. 40، 50، 60 و 70 ساله‌ها، همه مي‌گويند که اميدواريم يک روز تو هم مانند استاد بهمنش بشوي. اين براي هر کس مي‌تواند يک افتخار باشد که شبيه استاد بهمنش شود. نسل ما بيشتر با گزارش‌هاي شفيع، کوثري و وارث با دنياي گزارشگري آشنا شد. من افتخار مي‌کنم بعد از اين که گزارش‌هاي سال‌هاي 1330 و 1340 به دست ما رسيد، توانستيم گزارش‌هاي ايشان را بشنويم. بدون اينترنت انسان احساس مي‌کند که فلج است. چند وقت پيش تلويزيون يک مسابقه قديمي کشتي را نشان داد که استاد آن را گزارش مي‌کرد. آنقدر اين گزارش زيبا بود که انسان لذت مي‌برد. من احساس کردم اگر چشم‌هايم را ببندم و با گوش بشنوم بسيار لذت مي‌برم.
واقعيت همان است که عادل فردوسي‌پور به آن اشاره مي‌کند. استاد بهمنش فقط در گزارشگري فوتبال يد طولاني نداشت؛ او در دنياي کشتي نيز يک پديده شگفت‌انگيز بود و به اعتقاد بسياري از کارشناسان هنوز هم کسي نتوانسته است جاي او را بگيرد. گزارش‌هاي حيرت انگيز او در پخش کشتي‌هاي جام جهاني و بازي‌هاي المپيک و خصوصاً گزارش کشتي‌هاي مهم "جهان پهلوان تختي" و يا "عبدالله موحد" را بايد شنيد تا اوج ظرافت، مهارت و هيجان را درک کرد. او آنچنان در کار خود خبره بود که انگار يک مربي تمام عيار کشتي است و به نظر مي‌رسيد هم چنان که "استان محمدرضا شجريان" تمامي گوشه‌هاي موسيقي سنتي ايران را تک به تک مي‌شناسد، عطاءالله بهمنش نيز کل فن و ضد فن و بدل‌هاي کشتي را تک به تک مي‌داند.
"کشتي و فنونش را با صداي بهمنش شناختم." اين گفته استاد منصور بزرگر يکي از پديده‌هاي بزرگ کشتي ايران است که به حق از زبان وي جاري مي‌شود. او با افتخار و در حالي که در مقابل استاد بهمنش سر تعظيم فرود مي‌آورد، مي‌گويد: من نيم قرن است که در کشتي حضور دارم. کشتي و فنونش را با صداي بهمنش شناختم. در اين نيم قرن که جزو شاگرد اول‌هاي کشتي بودم هيچ مفسري را جز استاد بهمنش نديدم که وقتي به صدايش گوش مي‌دهي احساس کني که در سالن کشتي هستي.
آري؛ مردم ايران عاشق استاد بهمنش بودند، به طوري که وقتي تلويزيون، مسابقه فوتبالي را با صداي گزارشگر ديگري پخش مي‌کرد و بهمنش همزمان در راديو آن مسابقه را به شکل مستقيم گزارش و تفسير مي‌کرد، مردم صداي تلويزيون را مي‌بستند تا تصوير تلويزيون را با صداي بهمنش از راديو ببينند.
جهانگير کوثري يکي از گزارشگران موفق ورزشي در دهه 60 معتقد است: استاد بهمنش در سطح جهان نابغه است. نابغه به کسي مي‌گويند که مسير جريان يک واقعيت را تغيير مي‌دهد. «چارلي چاپلين» يک نابغه سينمايي است. بهمنش در تفسير و گزارش ورزش يک بدعت گذاشت. چيزهايي گذاشت که امثال من و عادل فردوسي‌پور هنوز داريم تکرار مي‌کنيم. ما دانشگاه نرفتيم و کلاس آموزشي براي گزارشگري نداشتيم. ما سيستم‌ گزارشگري را از استاد ياد گرفتيم. البته نه به زيبايي چيزهايي که ايشان استفاده مي‌کنند. استاد بهمنش، هم به ما درس اخلاق مي‌داد و هم درس فني و گزارشگري. کتابي که استاد بهمنش از تاريخ المپيک نوشته اگر بيرون از ايران بود، آنها او را روي سرشان مي‌گذاشتند و به ايشان دکتراي افتخاري مي‌دادند. اکنون بايد براي بهمنش اين کار را کرد. به شخصه معتقدم که در حق استاد اجحاف شده است. او چه خطر سياسي دارد! او يک تاريخ غني است.
استاد همچنان که در گزارشگري راديو و تلويزيون يک فرد خارق‌العاده بود،‌ در حرفه روزنامه‌نگاري نيز يک فرد چيره‌دست به شمار مي‌آمد.
در گوشه‌اي از کتاب فوتبال، نوشته استاد بهمنش آمده است: "فوتبال ما همچون نگارخانه‌اي است که بر پا کنندگان آن تصويرهاي زشت و زيبا را بر در و ديوار آن آويخته‌اند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهي سرسري، پي کار خود را مي‌گيرند تا گشايش نگارخانه‌اي ديگر. اگر هنر بازي با توپ و انسانيت و ادب، نزاکت را از فوتبال بگيريم چه چيزي باقي مي‌ماند؟ هيچي! لگد زدن به توپ. "
اين‌ جملات واقعيت‌هاي است که در اوايل دهه 60 به رشته تحرير توسط استاد در آمده است. واقعيت‌هايي که امروز به نام «بد‌اخلاقي» گريبان فوتبال و حتي ورزش ما را گرفته است.
استاد که با استعداد ذاتي و تسلط بر ادبيات فارسي به عنوان نويسنده‌ چيره‌دست مطبوعات توانسته بود در زمان خود به يک گزارشگر شش دانگ تبديل شود غير مستقيم به راز اين موفقيت نيز اشاره مي‌کند: هيچ وقت به دنبال پول نبودم. خدا شاهد است. چون نمي‌شود؛ يا بايد کاسبي کني يا انجام وظيفه. من سعي کردم که به دنبال کاسبي نروم و براي پول خراب نشوم. من هيچ وقت پولدار نبودم. الان هم نيستم و ديگر هم نخواهم بود. کار نوشتن و کتابت خيلي مهم است. اگر ننويسي، نمي‌شود و مشکل است. من هميشه سعي کردم در خدمت دوستانم باشم و به حرف بزرگانم گوش کنم. در مجله «اميد ايران» ساخته و پرداخته شدم و با نويسنده‌هاي طراز اول آن زمان کار کردم. من هفت فرزند دارم و خو‌شبختا‌نه مال کسي را نخورده‌ام. الحمدالله! پولدار هم نشدم صدبار الحمدالله! من در سايه و جوار کساني ماندم که به آنها احترام مي‌گذارم. من به همه احترام مي‌گذارم چون برايم احترام قائل هستند. 91 سال سن کمي نيست. من بايد از پدرم ياد کنم. نمي‌گويم که پرورش طراز اول داشتم، اما هر چه که بودم نتيجه‌ زحمات او بوده است. برادرم را 10 ساله بود که از دست دادم، بعد از آن پدرم به من مي‌گفت: عطاء بابا... .
نخ تسبيح ماندگاري استاد بهمنش، انسانيت، صداقت، حق‌گويي و حفظ اخلاق حتي در سخت‌ترين روزهاي زندگي‌شان است. استاد هر چند در حال ورود به نود و دومين سال زندگي خود است، اما همچنان فرهيخته و استوار عاشق و دلسوز ورزش ايران باقي مانده است. اي کاش نام ماندگار او در بين چهره‌هاي ماندگار ايران کهن براي هميشه ثبت و ضبط مي‌شد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ایران ، اجتماعی ، امنیتی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, | 8:51 | نویسنده : valeh |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.