|
طبيعت و زيبايي هاي آن همواره الهام بخش بشر براي خلق آثار بديع و تلطيف روح و روان او و مأمني براي فرار از هياهوي دنياي بيروني و دروني او بوده و هست، پس زيبا است اگر بتوانيم با شاخه اي گل و يا گلداني كوچك همواره بخشي از طبيعت را همراه خود داشته باشيم. آغاز سال جديد فرصت خوبي براي اين كار است. گل در نگاه نخست نتايج پژوهش پژوهشگران رفتارشناسي دانشگاه روگرز (Rutgers) در نيوجرسي آمريكا نشان مي دهد، ارتباط با طبيعت و لذت بردن از مناظر زيباي آن راهي ساده، اما مهم جهت كسب آرامش و تلطيف روح و روان آدمي است كه در اين بين كاشتن گل و گياه و يا دريافت هدايايي مانند گل مي تواند بيش از هر چيز شادي و طراوت را به انسان هديه دهد. پژوهش ها نشان مي دهد خريدن گل، كاشتن گل و گياه و به طور كلي نگاه كردن به گل باعث برانگيخته شدن احساس شادي، آرامش و طراوت، مثبت انديشي و دوري از غم و اندوه مي شود. |
ادامه مطلب...
تصمیمگیری بخش مهمّی از زندگی را تشکیل میدهد، ما هر روزه خود بارها مجبور به تصمیمگیریهای کوچک و بزرگ هستیم. مانند: کجا برویم؟ چه بخوریم؟ چه لباسی را بخریم؟ با فلانی چگونه حرف بزنیم؟ به چه کسی رای بدهیم؟ هنگام عصبانیت چه بکنیم؟ چه شغلی، دوستی و یا همسری را انتخاب کنیم؟ و ... .
تصمیمات، زندگی ما را شکل میدهد، ما از طریق انتخابها و تصمیمهایمان قدرت میگیریم.
تصمیمگیری قضاوت و انتخاب بین دو یا چند چیز و یا راه حل است که هرکس در زندگی شخصی و محیط کار و اجتماع خود با هر مقام و مسوولیتی که باشد انجام میدهد و گاه میتواند بسیار مهم و حیاتی باشد. تصمیمگیری نشانهی رشد و بلوغ و مسئولیت پذیری افراد است. تصمیمگیری درست و سنجیده موجب شادی و احساس موفقیت در فرد شده و سازگاری و اعتماد به نفس او را افزایش میدهد و این حالت نه تنها در تصمیمگیرنده، بلکه در اطرافیانش اثر مثبت گذاشته و بهداشت روانی فرد و اعضای خانواده را تامین میکند.
تصمیمگیری هنر و شاخص مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد میباشد، کسانی که به چنین رشدی نرسیده باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیمگیری کنند.
ادامه مطلب...
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.
ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.
بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی
کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که
هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این کهموضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند
و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.
کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید
شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد..
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال،
کودکی صادق به نظر میرسد."
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.
بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. .
کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی
از آنِ این کودک شد..
پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"
پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل
گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و
سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که
مایلید سر و سامان بخشید.
هنرمند سوئدی Gunilla Klingberg تراکتوری را برای طراحی بر روی ماسه طراحی کرده است.
او با استفاده از این ماشین به راحتی الگوهای پیچیده و طرح های خلاقانه ی خود را بر روی
شن و ماسه های ساحل پیاده می کند.
هنر شن و ماسه در نهایت با آب پاک می شود.
سایر طرح ها را می توانید از http://creativety.mihanblog.com مشاهده کنید.
مقدمه
آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. نیازها به طور کلی به 5 گروه تقسیم میشوند:
- نیازهای فیزیولوژیکی
- نیاز به امنیت
- نیازهای اجتماعی
- نیاز به احترام
- نیاز به خودیابی
که بترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست.
برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای بوجود آمدن آمال و آرزوهاست. به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوهها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد میشود همانگونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمدهاند.
ادامه مطلب...
چند وقت پیش یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت.
وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ ۵۰۰۰ دلار داره.
کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره.. و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته.
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد.
خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت ۵۰۰۰ دلار + ۱۵٫۸۶دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت :” از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم” و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که ۵۰۰۰ دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین ۲۵۰٫۰۰۰ دلاری رو برای ۲ هفته با اطمینان خاطر و با فقط ۱۵٫۸۶ دلار پارک کنم؟!
بارها دیده شده و شنیده شده که در برخی همایشها و به تبع آن در بسیاری از وبلاگها گفته و نوشته شده که "دی سی" انتهای نام شهر واشینگتن دی سی به معنای "دیمون کل" یعنی پایتخت شیطان است!
البته شنیده شده که در همین رابطه تاکید شده تا همین اواخر خود امریکاییها (دقیقاً چه کسانی؟) می گفته اند "DC" یعنی "دیوید کپیتال" به معنای پایتخت داوود (ع)...
حالا از این که این "خود آمریکایی ها" چه کسانی بوده اند و و این فرمایشات را دقیقاً در کجا مطرح کرده اند ، در این سخنرانی ها و همایشها نامی به میان نیامده! اما در برخی از این سخنرانی ها گفته میشده که "ضمناً گفته میشود این دو حرف مخفف دو کلمه ی منطقه ی کلمبیا نیز هستند که احمقانه و غیر منطقی است..."
در مورد نام شهر و ایالت واشنگتن که با کوچکترین اطلاع از تاریخ ایالات متحده میتوان حدس زد این نام به یاد جرج واشینگتن (رهبر استقلال طلبان و اولین رئیس جمهور ایالات متحده) بر آن گذاشته شده.
اما دو کلمه ی "D و C" واقعاً به چرا بکار میروند ؟
دی سی انتهای نام شهر واشینگتن دی سی برای این که شهر واشینگتن با خود ایالت واشینگتن اشتباه نشود همواره در انتهای نام آن می آید. دی سی در واقع مخفف لقب این ایالت است و واشنگتن دی سی یعنی "واشنگتن زیر مجموعه ی دی سی" که در اینجا منظور همان ایالت واشنگتن است.
برای روشن تر شدن موضوع ذکر این نکته ضروریست که حتی سایت رسمی این ایالت با آدرس www.dc.gov در دسترس است!
اما خود "دی سی" واقعاً مخفف چیست؟
دی سی به اختصار به منطقه ی کلمبیا (District of Columbia) اشاره دارد. این منطقه از امریکا زیر نظر کنگره امریکا و خارج از حاکمیت تمامی ۵۰ ایالت این کشور قرار دارد.
اما چرا منطقه ی کلمبیا؟
در این باره در مقاله ی واکاوی نمادگرایی در عمارت کنگره ایالات متحده، به تفصیل سخن رفته. بطور خلاصه در بالای کنگره ی ایالات متحده ی امریکا واقع در ناحیه ی کلمبیا مجسمه ای قرار داده شده به نام کلمبیا که به همین موضوع اشاره دارد :
اين پيکره تمثالي از خداي آمريکا و نمونه اي از تنديس اسطوره آمريکائيست. نام او کلمبيا است. کلمبیا الهه ی جنگ است. به همین سادگی!
ضمناً تصویری از کلمبیا هم در زیر این گنبد (در داخل ساختمان) مو جود است که آنرا در ادامه میبینید:
کلمبيا در حال بيرون راندن فرمانروايان ستمگر.
در پایان هم باید تاکید کرد کلمبیا به صورت Columbia نوشته میشود و نه بصورت Colombia که نام کشوریست در آمریکای جنوبی. ضمناً نامهای مشابه دیگر مثل نام دانشگاه معروف کلمبیا هم اشاره به همین Columbia دارد.
واقعاْ سرزدن چنین اشتباهاتی از کسانی که کباده ی تخصص در این زمینه ها را میکشند و در دانشگاههای معتبر کشور سخنرانی میکنند بعید است.
وقتی از هدفون استفاده می کنیم، پیش از هر چیز باید دقت کنیم هر کدام از آنها را در کدام گوش قرار می دهیم. حالا یک ایده جالب سبب می شود برای استفاده از هدفون های آینده نیاز به فکر کردن نداشته باشید.
هدفون را در گوش قرار بدهید و آنها خودشان تشخیص می دهند در کدام گوش قرار گرفته اند و کانال های موسیقی استریو را بر اساس گوش چپ و راست تنظیم می کنند. این ایده با استفاده از یک سنسور Proximity تبدیل به واقعیت شده و هنگامی که هدفون را وارد گوش می کنید، جهت را تشخیص داده و کانال های صدا را بر اساس آن تنظیم می کند.
جالب تر اینجا است که این سنسور اضافه، کارهای هوشمندانه دیگری هم برایتان انجام می دهد. مثلا وقتی یکی از هدفون ها از گوش خارج می کنید، متوجه می شود و صدا را به حالت Mono در میاورد تا چیزی از موسیقی را از دست ندهید. این حالت برای وقتی که دو نفری با دوست تان موسیقی گوش می کنید هم کاربردی است. به شرطی که هر دو نفر هدفون را در یک طرف قرار بدهید.
این ایده در آخر این ماه به صورت عملی به نمایش گذاشته می شود و می توانید امیدوار باشید در آینده هدفون هایی دارید که نشانه های L و R را ندارند و بدون دغدغه از آنها استفاده کنید.
ادامه مطلب...
اولين برخوردي كه با او داشتم اواسط سال 59 بود جواني تيز با احساساتي ناسيوناليستي . در بين خلبانان گل كرده بود و به قهرمان جنگ دريائي معروف بود. ميگفتند نيروي دريائي عراق را خلعتبري و دوران نابود كردند و اين گفته مستند بود وقتي شنيد ميخواهم با او مصاحبه كنم رنگش قرمز شد و حالت شرم شهرستاني بودن در چهره اش نمايان گشت از خاطراتش مي گفت و از خشمي كه نسبت بدشمن داشت از او خواستم پيامي براي همرزمانش بدهد با احساساتي پاك فرياد زد اگر ذره اي از خاك وطنم به ته پوتين سرباز عراقي چسبيده باشد آن را با خونم در زمين وطن مي شويم و نمي گذارم كه حتي ذره اي از خاك پاك ايران را اين وحشي هاي بي سر و پا با خود ببرند و معتقد بود سرزمينهائي كه بعثي ها با حضور خود آلوده كرده اند فقط با خون طاهر مي گردد آن روز عراقيها در قلب خوزستان مستقر بودند و صدها كيلومتر از وطن اسلامي مان را در تصرف داشتند.
نزديك دو سال پس از آن تاريخ بار ديگر با ماموريتي ديگر با او ملاقات كردم حسين كاملا عوض شده بود شايد باندازه ده سال پير شده و همچون ديگر همرزمانش داغ دهها هزار شهيد و معلول چهره او را درهم شكسته بود اين بار آن حسين ديگر آن جوان ناسيوناليست ديروز نبود يك خلبان پر شور حزب اللهي بود كه از سخنرانيش در نماز جمعه رشت و ارتباطش با ائمه جمعه شهرهاي شمال سخن ميگفت . خيلي صحبت كرديم ولي پر درد ولي روحيه اي آماده نبرد داشت احساس كردم از درد كمر رنج ميبرد از او پرسيدم انكار كرد و دوستانش گفتند با بيش از چهار سال جنگ هوائي با دشمن تا دندان مسلح مثل بسياري از دوستانش حاضر نيست حتي لحظه اي از پرواز كناره گيري كند و يا جاي خود را براي انجام ماموريتهاي عادي به جوانترها بدهد تا برسد به ماموريت جنگي .
ادامه مطلب...