در زمان های دور واحد پول ایران بر مبنای "دینار" بنا شده بود و دینار، واحد قدیمی پول روم و بعد امپراتوری روم شرقی بود و "دیناریوس" خوانده می شد. یک دیناریوس روم شرقی برابر با یک سکه نقره بود که وزنش در مواقع مختلف فرق می کرد. این واحد پول بعد از فتح اراضی روم شرقی به دست مسلمانان، از طرف اونها به عنوان نام واحد پول انتخاب شد و تبدیل شد به دیناری که امروزه هم در کشورهای عربی از آن استفاده می شود. به همین ترتیب، سلطنتها و حکومتهای ایرانی هم از دینار استفاده می کردند. اما به تدریج، در نتیجه تورم و بی ارزش شدن پول، احتیاج به واحدهای پولی بزرگتر پیش اومد. این واحدها همه بر مبنای دینار بنا شده بودند.
ادامه مطلب...
روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند. آن ها آن شب را مهمان او شدند. و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت. مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد : اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد. روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود: سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.
ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم. مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود.
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم .
شما حتما گوشی تلفن همراه دارید و گوشی شما هم حتما یک موتور ویبره دارد که شما را هنگام زنگ زدن در محیط های شلوغ مطلع می کند. موتور ویبره یکی از قطعاتی است که فناوری ساختش از چندین دهه قبل تغییر نکرده است و جزو ساده ترین قطعات تلفن های همراه کنونی محسوب می شود.
موتور ویبره از یک موتور چرخشی الکتریکی ساده تشکیل شده است که به محور آن یک وزنه با نسبت چگالی بالا نصب شده است. این وزنه به طور معمول بین ۲۵٪ تا ۵۰٪ محور ۳۶۰ درجه موتور را پر می کند.
زمانی که موتور ویبره شروع به چرخش می کند، به سبب جابجایی نقطه ثقل ویبراتور با سرعت زیاد، حرکت لرزشی در کل دستگاه ایجاد می شود.
موتور های ویبره ای که در اسباب بازی های کودکان، پیجر ها، گوشی های تلفن همراه، کمربندهای لاغری و غیره یافت می شوند به طور معمول به همین شکل طراحی و ساخته شده اند و تنها از لحاظ اندازه با یک دیگر متفاوتند. موتور ویبره ای که در عکس مشاهده می کنید مربوط به آیفون ۴ می باشد.
ميگويند حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي ميساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.
پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه!
کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت : چوب بياوريد ! کارگر بياوريد ! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!
و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!
مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...
کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسيدند ؟!
معمار گفت : اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم...
اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم !
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :
اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند، نمره یک میدهیم: 1
اگر دارای زیبائی هم باشند یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم: 10
اگر پول هم داشته باشند دو تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم: 100
اگردارای اصل ونسب هم باشند سه تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم: 1000
ولی اگر زمانی عدد 1 رفت (اخلاق)؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند: 000
و صفر هم به تنهائی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد.
تئودوسيوس دوم امپراتور روم ۱۲ مه سال ۴۲۰ ميلادي در آخرين ديدار خود با افسران واحدهاي ارتش اين كشور كه عازم جنگ با ايران بودند به آنان توصيه كرد كه پس از رو به رو شدن دو ارتش و آغاز زد و خورد، بهترين هنگ رومي را مأمور تصرف پرچم ايران كنند و تأكيد كرد كه با تصرف پرچم، سربازان ايران روحيه خود را از دست خواهند داد كه عاملي است مهم به سود ما. |
سید حسن نصر الله جنگ رواني را با مهارت زيادي عليه اسرائيل اداره مي كند و علاوه بر اين از تمام محاسن و ویژگی های يك رهبر برخوردار است، او يك هنرمند تمام عیار در زمينه جنگ رواني است و در سخنراني هايي تلويزيوني اش مخاطبان به ويژه مخاطبين اسرائيلي را می تواند به راحتی قانع مي كند.
ادامه مطلب...
مدیر باغبانی یکی از شرکت های زراعتی انگلیس موفق به هیبریداسیون یک بوته بنام "توم تاتو" برای تولید همزمان گوجه و سیب زمینی شد، این بوته قادر به تولید ۵۰۰ گوجه فرنگی در خارج از سطح خاک و همزمان تولید سیب زمینی در روی ریشه هایش می باشد. بول هانسورد متخصص تغذیه در شرکت تامسون و مورگان ، قیمت این بوته را ۱۴٫۹۹ پوند بیان کرد و همچنین عنوان نمود که بدون دانش مهندسی ژنتیک ، این قابلیت ایجاد شده است. وی اضافه کرد که ایده ی تولید این بوته ، ۱۵ سال پیش ، در آمریکا و زمانی که کشاورزی به شوخی کشت همزمان گوجه و سیب زمینی را مطرح کرده بود ، به فکرش رسیده است.
یک کشاورز بومی آمریکایی در یک اقدامی شگفت انگیز یک ذرت چند رنگ پرورش داده است.
به نقل از دیلی میل، این ذرت ها توسط یک کشاورز بومی آمریکایی پرورش داده شده که متوجه شد هر از چند گاهی، یک چوب بلال، با علامتی از رنگ های غیر معمول درخشان رشد می کنند.
کارل بارنز سال ها عمر خود را صرف توسعه این نوع ذرت کرده و و راز آن را تا قبل از مرگش حفظ کرده است.
در حال حاضر این ذرت ها به صورت آنلاین قابل دسترسی برای خرید هستند که تقاضاهای زیادی را نیز به خود جلب کرده اند.
این تصویر فوق العاده ممکن است به نظر برسد این ذرت ها شیرینی های آب پز رنگارنگ و یا حتیدانه های شیشه ای باشند اما در واقع آنها دانه های ویژه ذرت هستند.
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، امااگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت.
ادامه مطلب...