اين پيج رسمي است؟!
اگر سري به شبکه هاي اجتماعي بزنيد با نام هايي به عنوان بازيگر و... مواجه مي شويد که اصلاً آشنا نيستند. حتي تصويرشان هم به ناآشنايي اسم شان است، اما چند پيج رسمي! و غيررسمي! به نام طرف در شبکه هاي اجتماعي ثبت شده، کمي که جست وجو کنيد مي فهميد طرف تازه کار بازيگري را شروع کرده؛ در يکي دو فيلم شانه تخم مرغي نقش مکمل داشته است و شانس بياورد يکي دو سريال معمولي يا تله فيلم تلويزيوني به او پيشنهاد شود. نکته عجيب ماجرا اين است که وقتي براي بازيگري مثل «مهسا، ک» با اين سابقه کم در سينما و تلويزيون نزديک به 10 صفحه فقط در يک شبکه مجازي وجود دارد، با جست وجوي نام چهره هاي شناخته شده تر با چه آماري مواجه مي شويم؟ جاي سوال دارد که اين صفحات چرا و توسط چه کساني ايجاد مي شوند؟ چرا به رغم آن که امکان گزارش يا ريپورت اين صفحات وجود دارد خود هنرمندان کمتر اقدامي براي بلاک يا مسدود کردن آن ها مي کنند؟ چرا شبکه هاي اجتماعي به جاي آن که بستري براي ارتباط بيشتر و بهتر افراد شاخص به خصوص هنرمندان با مردم و تبادل نظر باشند به بستري براي سوءاستفاده عده اي ناشناس از نام هنرمندان تبديل شده اند که بعد از يکي دو استاتوس مثلاً هنري، کالا يا خدماتي را تبليغ مي کنند يا مواضع عجيب فرهنگي و حتي سياسي مي گيرند؟ شايد در مواردي عده اي از هنرمندان تازه کار هم به اسم «فن پيج» و صفحات هواداري، اقدام به انتشار تصاويري مي کنند که در حالت معمولي خودشان نمي توانند يا نبايد اين کار را انجام دهند، تا مسئوليتي متوجه خودشان نباشد اما با اين ترفند به راحتي در مرکز توجه قرار مي گيرند و معروف مي شوند. به هر حال چه اين صفحات توسط عده اي سودجو راه اندازي شده باشد، چه توسط عده اي علاقه مند، چه خود هنرمندان تازه کار اين کار را انجام داده باشند قدر مسلم صفحه اي که مسئولش مشخص نيست، نمي تواند محتواي خوب و سالمي توليد کند و حتي اگر محتوا نامناسب هم نباشد چون در بيشتر موارد توسط خود آن هنرمند اداره نمي شود سوء استفاده از وقت مخاطب محسوب مي شود چون کاربر وقت گذاشته تا با هنرمند مورد علاقه اش بيشتر آشنا شود. در اين پرونده از جنبه هاي مختلف سعي کرديم به اين موضوع بپردازيم.

نفت اگر چه سرمايه خداددي است که مي تواند براي هر کشوري غنيمت باشد اما براي اقتصاد ايران همواره دايه مهربان تر از مادر به شمار آمده است.

در واقع در چند سال اخير، واردات بي‏رويه و صادرات وابسته به نفت،به مهم‌ترين چالشهاي اقتصاد کشورتبديل شده اند.در واقع دو مشکل فوق، برخلاف تفاوت ظاهري، به منزله‏ دو روي يک سکه‏اند و هردو با هم، نشانه‏هايي از نبود سلامت در اقتصاد کشور را يادآوري مي‏ کنند.

مروري بر رفتار اقتصادي دولت‏ها، قبل و بعد از انقلاب اسلامي نشان مي‏دهد که نفت، اين ثروت و سرمايه‏ خدادادي، بيش از آن‏چه که نعمتي در جهت رفاه و پيشرفت کشور به حساب آيد، به صورت عذاب و آفتي براي انحراف اقتصاد از مسير اصلي، بروز کرده است. اين در حالي است که نفت- نه يک درآمد- بلکه يک ثروت بين نسلي است، بايد خرج سرمايه‏گذاري ماندگار و بلندمدت شود، نه مخارج روزمره و مصرفي.

برآوردهاي وزارت مسکن و شهرسازي نشان مي دهد که درصد جمعيت شهرنشيني ايران به بيش از 73 درصد رسيده است. اين در حالي است که ميانگين جهاني شهرنشيني 60 درصد گزارش گرديده است.
آمار بانک جهاني نيز نشان مي دهد که متوسط نرخ رشد درصد جمعيت شهرنشيني ايران از کل جمعيت کشور طي 50 سال گذشته تقريبا دو برابر ميانگين جهاني بوده است. بسياري از کشورهاي توسعه يافته و اروپايي سياست هاي تمرکززدايي توجه به بخش روستايي و صنعت کشاورزي را در دستور کار خود قرار داده و موفق گرديدند از افزايش بي رويه جمعيت شهرنشين جلوگيري کرده و حتي درصد شهرنشيني را کاهش دهند.

آشنايي راقم اين سطور با نام مرحوم استاد جورج سمعان جرداق لبناني و اثر جاودانه‌اش «الامام علي صوت العداله الانسانيه» به سال‌هاي تحصيل در شهر مقدس قم برمي‌گردد. روزي براي خريد کتابي به پاساژ قدس در خيابان ارم، نزديک حرم مطهر کريمه اهل بيت (سلام الله عليها) رفته بودم که ترجمه اين کتاب به فارسي به قلم محقق ارجمند جناب آقاي سيد هادي خسروشاهي (دامت برکاته) توجهم را جلب کرد. مشتاق شدم که ببينم اين نويسنده عرب به کدام کشور تعلق دارد و کدامين آيين را برگزيده که با اندک تورقي در کتاب معلوم شد لبناني و مسيحي است. در اطراف شخصيت جامع و کامل دوم شخص عالم هستي بعد از رسول مکرم اسلام (ص) از جانب دانشمندان و محققين بزرگ تشيع و تسنن کتاب‌هايي به‌نحو مستوفي نگاشته شده است. مرحوم عبدالفتاح عبدالمقصود مصري کتاب «الامام علي بن ابي طالب» را در هشت‌جلد به رشته تحرير درآورده که به‌فارسي نيز قبل از انقلاب اسلامي ترجمه شده است.

جابز دليل اين نوع پوشش ساده را از مدير سوني مي پرسد و او مي گويد:" بعد از جنگ جهاني، ژاپني ها لباس نمي پوشيدند (احتمالا به دليل فقر) و به همين خاطر شرکتها به کارگران خود چيزي مي دادند که به تن کنند. به اين ترتيب در طول سالها پوشيدن يونيفرم به يک سبک تبديل شد،.
اخيرا در شبکه هاي اجتماعي و بسياري از رسانه هاي جهان موضوع تي شرت "مارک زاکربرگ" مدير عامل شبکه فيسبوک تبديل به بحث روز شده است.

همين چند وقت پيش بود که باز شدن صفحه اي در فيس بوک با نام بچه پولدارهاي تهران انقدر سر و صدا کرد و آنقدر انتقادهاي مردم را به همراه داشت که صفحه بسته شد. بعد از ان اما هر روز شهرهاي مختلف در کشور با همين نام سعي در به رخ کشيدن ثروت خود دارند.صفحه بچه پول دارهاي تبريز نمونه ديگري از اين به رخ کشيدن ها است...
فاصله طبقاتي بيداد مي‌کند. اين را مي‌توان در جاي جاي خيابان‌هاي کلان شهرهاي کشور و حتي شهرهاي کوچک ديد. دخترک گل گفروش کنار ماشين آخرين مدل ميليوني، پيرمرد باربري که خريد‌هاي ميليوني ديگري را به دوش مي‌کشد، خانه‌هاي ويلايي در کنار خانه‌هاي کوچک ۴۰ يا ۵۰ متري، دستفروش ژنده پوش در کنار بوتيک شيک با اجناس لوکس و آنتيک، همه و همه نشانه‌هاي روشني از وجود اختلاف طبقاتي شديد در جامعه ماست. اختلاف طبقاتي که انتظار مي‌رفت روند کاهشي داشته باشد، نه افزايشي.

همه مدام از اخلاق در ورزش مي گويند اما در عمل فقط براي خودشان اخلاقي مي شوند. جايي که منافع داشته باشند. اين خودشانند که بي اخلاقي را مدام فرياد مي کنند.حالا هر دو ژست قهرمان گرفته اند و طرفداران و منصوبان شان از آنها اسطوره ساخته اند. يکي حقش را ابتدا گرفته و حکم زندان براي تهمت هاي ديگري گرفته ، کوتاه هم نيامده تا طرف ديگر راهي زندان شود ، ديگري هم کم از او ندارد. هنوز هم حتي روي ادبياتش استوار است و همان قدر تند سخن مي گويد ، حتي داگر درست بگويد ، حرمت ها را نگه نمي دارد . اتهاماتي مي زند که ثابت شان نمي تواند بکند ، بعد به اصرار مي ايستد تا حکم اجرا شود ، اجازه مداخله و کدخدامنشي نمي دهد و کار به زندان مي کشد. دو طرف خود را برنده بازي مي دانند و اتفاقي که نبايد مي افتد. حرمت استادي و شاگردي زير پاي شان له مي شود. هر دو منيت را تا آخرين درجه خرج کردند و تابوي اخلاق پهلواني را شکستند. البته اين فقط علي دايي و مايلي نيستند که در فوتبال مان اخلاق پهلواني را به افسانه بدل کرده اند که اين آفت ورزش ماست. ورزشي که متولي اش بر عزيزترين مربي ورزش ملي ايران غضب مي کند چون در برنامه اي زنده گفته ، من اصلا اين دوست خوب مان را نمي شناختم که در کشتي به او باخته باشم!

با ايجاد و گسترش فن آوري هاي ارتباطي و اطلاعاتي ما شاهد ظهور «فضاي مجازي» در گستره و حوزه هاي تازه هستيم به طوري که بسياري از کارشناسان و پژوهشگران قرن بيست و يکم را قرن «فضاي مجازي » ناميده اند.
گسترش فناوري هاي تازه و ارتباطات جهاني مبتني بر «شبکه » را شايد مي توان مهمترين نماد «جهاني شدن» دانست که فضايي متفاوت از فضاي جوامع قرون گذشته ايجاد کرده است؛ بيشينه شدن سرعت و کارايي مناسبات، کمينه شدن حاکميت ها و قدرت نفوذ و تاثيرگذاري آن و تداوم قدرت يابي عناصر «فراحاکميتي » را مي توان از جمله مهمترين تفاوت هاي عصر حاضر، تاثيرپذيرفته از روندهاي جهاني شدن، فضاي مجازي و ارتباطات وب پايه به حساب آورد.
ايجاد و گسترش روابط «فراحاکميتي» از طريق شبکه به هم پيوسته اي به نام «اينترنت » مهمترين پديده اي بوده که بشر طي دهه ها تلاش توانسته به آن دست پيدا کند. اين شبکه عظيم فارغ از نکات ضعف و قوت آن، امروز به يکي از تاثيرگذارترين و گسترده ترين پديده هاي زندگي بشر تبديل شده است، به طوري که توانسته با سرعتي باورنکردني، عرصه هاي مختلفي از شوون سياسي، اقتصادي و حاکميتي را در برگيرد.

در هر دوره‌اي از تاريخ، نظمي بر جهان حاکم بوده و در عرصه روابط بين‌الملل، موقعيت هر يک از کشور‌ها و ملت‌ها، بر اساس نظم حاکم تعريف و تعيين مي‌شد. به عنوان مثال براي يک دوره طولاني چند صد ساله و تا پيش از جنگ جهاني دوم، نظام چند قطبي بر جهان حاکم بود و چند قدرت سلطه‌گر اروپايي، با سلطه بر ديگر کشور‌ها، دنيا را بين خود تقسيم کرده بودند.

فرو ريختن نظام چند قطبي و پيدايي يک نظام جديد دو قطبي با محوريت امريکا و شوروي، از مهم‌ترين پيامد‌هاي جنگ جهاني اول و دوم در عرصه بين‌الملل و سياست جهان بود. از سال 1945 به بعد، امريکا و شوروي با تشکيل دو بلوک قدرت مبتني بر انديشه‌ها و ايدئولوژي‌هاي ماديگرايانه، جهان و کشور‌ها را به دو بلوک غربي و شرقي تقسيم نموده و در چار‌چوب چنين نظمي، حاکميت‌هاي ملي بسياري از کشور‌ها را نقض و آنها را، در مسير دلخواه خود به حرکت در‌آوردند. در دوران نظام دو قطبي، بسياري از کشور‌ها به ناچار، مي‌بايست در مسير‌هاي ريل‌گذاري شده از سوي امريکا يا شوروي حرکت کنند و حرکت ملت‌ها بر اين اساس، تأمين کننده منافع و امنيت دو ابر‌قدرت غرب و شرق بود.

لاغري امروز به بزرگترين دغدغه برخي از بانوان تبديل شده است تا آنجا که حاضرند براي رسيدن به اين به اصطلاح ارزش تا پاي جان قدم بردارند بدون آنکه روش برايشان اهميتي داشته باشد.

کاهش وزن در مدت کوتاه، کمري باريک با مصرف تنها چند قرص، بدون هيچ عوارضي خيلي کيلو لاغر شويد، لاغري ۱۰۰ درصد عملي‏، لاغري تضميني و بدون بازگشت و هزاران شعار ديگر از جمله ترفندهايي است که برخي افراد سودجو براي فروش اقلام دارويي در سطح شهر، عطاري‌ها و اماکن عمومي انجام مي‌دهند و آنقدر قابل باور است که هر شهروندي را براي استفاده از آن‌ها ترقيب مي‌کند.

اکنون اين پديده در تهران و برخي شهرهاي بزرگ ايران در حال افزايش است و شخصيت‌ها و روحانيون بارز، مجالس يادشده را "شيطاني" توصيف کرده‌اند.

به گزارش جام نيوز، چند سال پيش، اگر نام "طلاق" از خانواده اي شنيده مي شد و يکي از اعضاي خانواده تن به جدايي از همسر مي داد، نه تنها خود او بلکه ساير اعضاي خانواده هم تا ماه‌ها و سال‌ها و گاه تا پايان عمر به دليل اين اتفاق مورد نقد و نگاه نامناسب سايرين قرار مي گرفتند.

اما طلاق در ميان برخي خانواده نه تنها ديگر عيب و ننگ به حساب نمي آيد، بلکه کار به جايي رسيده است که برخي براي اعلام منفورترين حلال خداوند، جشني هم مي گيرند و همه اعضاي خانواده و دوستان و آشنايان را براي اعلام اين خبر دور هم جمع مي کنند!

سال 1385، يک فيلم خصوصي منتسب به زهرا امير ابراهيمي در فضاي مجازي منتشر شد و به سرعت شيوع پيدا کرد. او در آن زمان به دليل بازي در سريال "نرگس"، به شدت مشهور شده بود اما ناگهان در اوج محبوبيت و در حالي که آينده درخشاني براي او در سينماي ايران پيش بيني مي شد، فاجعه رخ داد و سرنوشت يک دختر ايراني به کلي دگرگون شد.

فاجعه اما فقط براي امير ابراهيمي نبود. هر چند او در اين ماجرا درگير آبرويش شد و نهايتاً ترک وطن کرد، اما واقعيت اين است که در اين ميان ، فاجعه ديدگان اصلي ، همه ما مردمي بوديم و هستيم که آن فيلم ديديم، منتشر کرديم، دست به دست پخش کرديم و موبايل به موبايل پراکنديم تا خداي ناکرده کسي نباشد که فيلم خصوصي يک شهروند را نديده باشد! حتي در آن زمان، سي دي فروشان غيرقانوني هم در کنار گوش عابران زمزمه مي کردند که فيلم زهرا امير ابراهيمي را هم دارند.

در گذشته داشتن اخلاق پهلواني و قهرماني و البته زور بازو معيار اصلي براي مردانگي هر پسري بود و کودکان در کوچه و خيابان براي نشان دادن مردانگي خود مچ مي‌انداختند و با زغال براي خود سبيل و ابروي پيوسته مي‌کشيدند. اما اين روزها ترويج سبک آرايش زنانه در ميان مردان ساده‌ترين روش براي خودنمايي بسياري از جوانان شده که نمي‌توانند با قدرت بازو و توانايي‌هاي ذهني خود را به جامعه نشان دهند.

با گشت و گذاري در بازار و اماکن عمومي و نگاهي به آرايشگاه‌هاي مردانه، پي به رواج آرايش در ميان مردان و پسران ايراني مي‌شويم. آرايش‌هايي که چه بسا منجر به تغيير شکل برخي مردان به ظاهرهاي زنانه شده است. ديگر آرايشگاه‌هاي مردانه تنها خدمات کوتاهي موي سر و اصلاح ريش انجام نمي‌دهند، بلکه پاي انواع و اقسام خدمات آرايشي همچون برداشتن ابرو، آرايش مو به مدل‌هاي عجيب و غريب، بافت مو، خدمات رنگ و مش و حتي در کمال تعجب اپيلاسيون به آرايشگاه‌هاي مردانه باز شده است تا گوي سبقت را از زنان بربايند.

لويد بلنکن شيپ با نام مستعار “مرشد” از اعضاي چندين گروه از هکرها در دهه ۱۹۸۰ بوده است. از بزرگترين عوامل به شهرت رسيدن وي نوشتن کتابي به نام “بيانيه هکر” يا “باطن يک هکر” بوده است که پس از دستگيري اش در سال ۱۹۸۶ نگاشته شده است. در اين کتاب تنها جرم هکرها کنجکاوي ذکر شده است.

به گزارش پارس ناز ليستي از مشهورترين هکرهاي جهان که هر يک خسارات قابل توجهي را به شرکتهاي مختلف وارد آورده اند و در نشريه تلگراف منتشر شده است، ارائه مي شود.